صفحه محصول - پاورپوینت اَلدَّرْسُ الثّالِثُ عربی، زبان قرآن 3 پایه دوازدهم انسانی

پاورپوینت اَلدَّرْسُ الثّالِثُ عربی، زبان قرآن 3 پایه دوازدهم انسانی (pptx) 36 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 36 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

اَلدَّرْسُ الثّالِثُ عربی ، زبان قرآن (3) پایه دوازدهم انسانی ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُم وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِكَ ...﴾ پس به (برکتِ) رحمتی از سوی خدا با آنان نرمخو شدی، و اگر تندخو و سنگدل بودی، بی گمان از اطرافت پراکنده می شدند. آلُ عِمران: 159 احترام الأطفال ذاتَ يَومٍ کانَ رَجُلٌ جالِساً عِندَ رَسولِ للهِّ وَ بَعْدَ لَحَظاتٍ جاءَ ابنُهُ و سَلَّمَ عَلَی النَّبيِّ. ثُمَّ راحَ نَحْوَ والِدِهِ، فَقَبَّلَهُ الأَبُ و أَجْلَسَهُ عِندَهُ. فَرِحَ رَسولُ للهِ مِنْ عَمَلِهِ؛ وَ بَعْدَ قَليلٍ جاءَتْ بِنتُهُ، و سَلَّمَتْ عَلَی النَّبيِّ. ثُمَّ راحَتْ نَحْوَ والِدِها. أَمَّا الْوالِدُ فَلَمْ يُقَبِّلْها ولَمْ يُجْلِسْها عِندَهُ. فَانزَعَجَ رَسولُ للهِّ و قال: «لِمَ تُفَرِّقُ بَينَ أَطفالِک!؟» ندِمَ الرَّجُلُ و أَخَذَ يَدَ بِنتِهِ وَ قَبَّلَها، و أَجْلَسَها عِندَهُ. روزی مردی نزد فرستادۀ (پيامبر) خدا نشسته بود و پس از چند لحظه پسرش آمد و به پيامبر سلام كرد؛ سپس به سوی پدرش رفت و پدر، او را بوسيد و وی را نزد خودش نشانيد. فرستادۀ خدا از كارش خوشحال شد و پس از اندكی دخترش آمد و به پيامبر سلام كرد؛ سپس سوی پدرش رفت؛ ولی [پدر] او را نبوسيد و نزد خودش ننشاند. پس فرستادۀ خدا آزرده شد (ناراحت شد) و گفت: چرا ميان كودكانت فرق می گذاری؟! مرد پشیمان شد و دست دخترش را گرفت و او را بوسيد و وی را نزد خود نشاند. ۲- الشیماء بِنتُ حَليمَةَ كانَتْ لِرَسولِ للهِ أُخْتٌ مِنَ الرَّضاعَةِ اسْمُهَا الشَّيْماء. کانَتِ الشیماء تَحْضُنُ النَّبيَّ صَغيراً وَ تُلاعِبُهُ و تَقولُ: يا رَبَّنا أبْقِ لَنا مُحَمَّدا حَتّی أَراهُ يافِعاً و أَمْرَدا فرستادۀ خدا خواهری شیری (رضاعی) داشت که نامش شیما بود. شیما پيامبر را در حالی كه خردسال بود در آغوش می گرفت و با او بازی می كرد و می گفت : پروردگار ما، محمّد را برای ما نگه دار تا او را در حالی که نوجوانى كم سنّ و سال است ببینم. وَ كانَ النَّبيُّ شَديدَ التَّعَلُّقِ بِها فِي الطُّفولَةِ؛ فَمَرَّتِ الْأَيّامُ و في غَزْوَةِ حُنَين في السَّنَةِ الثّامِنَةِ بَعْدَ الْهِجْرَة وَقَعَتِ الشیماء أَسيرَةً بِيَدِ الْمُسْلِمينَ؛ فَقالَتْ لَهُم: إنّي لَأُختُ النَّبيِّ مِنَ الرَّضاعَةِ ... . فَلَمْ يُصَدِّقوا قَوْلَها، فَأَخَذوها عِندَ رَسولِ للهِ فَعَرَفَها و أَكْرَمَها وَ بَسَطَ لَها رِداءَهُ؛ ثُمَّ أَجْلَسَها عَلَيهِ. و خَيَّرَها بَيْنَ الْإِقامَةِ مَعَهُ مُعَزَّزَةً أَوِ الْعَودَةِ إلَی قَومِها سالِمَةً راضيَةً، فَاخْتارَتِ الشیماء قَومَها، فَأَعْتَقَها رَسولُ لله، و أَرْسَلَها إلَی قَومِها بِإعزاز . و پيامبر در كودكی به او بسيار وابسته بود. روزها گذشت و در جنگ حنین در سال هشتم هجری، شیما در دست مسلمانان اسیر شد؛ پس به ایشان گفت: همانا من خواهر شیری پیامبرم. [مسلمانان] سخنش را باور نکردند و او را نزد فرستادۀ خدا بردند، پس [پیامبر] او را شناخت و وی را گرامی داشت و بالاپوشش را برايش پهن كرد. (گستراند)؛ سپس او را بر آن نشاند. و وی را ميان ماندن همراه او با عزّت يا برگشت به سوی مردمش (قومش) با سلامت و خشنودی اختيار داد (مختار کرد). شیما مردمش (قومش) را برگزيد، پس فرستادۀ خدا او را آزاد كرد و با عزّت وی را به نزد مردمش (قومش) فرستاد. فَأَسْلَمَتْ و دافَعَتْ عَنْ أَخيها و دَعَتْ قَومَها إلَی الْإسلامِ وَ بَيَّنَتْ أَخلاقَ النَّبيِّ لَهُم فَأَسْلَموا . ﴿ فبما رَحْمَةٍ مِنَ للهِ لِنْتَ لَهُمْ و لَوْ کُنْتَ فَظاً غَليظَ الْقلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك ﴾ [شیما] مسلمان شد و از برادرش دفاع كرد و مردمش را به اسلام فراخواند (دعوت كرد) و اخلاق پيامبر را برايشان بيان كرد؛ [آنها نيز] مسلمان شدند . پس به [برکتِ] رحمتی از سوی خدا با ایشان نرمخو شدی، و اگر تندخو و سنگدل بودی، بی گمان از اطرافت پراکنده می شدند. ۳- اَلْعَجوز الْمُحْسِنُ شاهَد « کِسری أَنوشِروان» یوماً فَلّاحاً عَجوزاً يَغْرِسُ فَسيلَةَ جَوْز؛ فَتَعَجَّبَ و قالَ: «أَيُّهَا الْفَلّاحُ، أ تأمُلُ أنْ تعَيشَ حَتي تأَکْلَ مِنْ ثَمَرِها؟! أَلا تَعْلَمُ أَنَّها لا تُثْمِرُ عادَةً إلّا بَعْدَ عَشْرِ سَنَواتٍ!؟ فَقالَ الْعَجوزُ: غَرَسَ الآخَرونَ أَشجاراً، فَنَحْنُ أَکَلْنا مِن ثمارها و نحنُ نَغرسُ أشجاراً لِکی یَأکلَ مِن ثِمارها الآخرونَ. فَقالَ أَنوشِروانُ: «أَحْسَنتَ يا شَيخُ!» و أَمَرَ أَنْ يُعْطی لِلْفَلّاح أَلْفَ دينارٍ. فَقالَ الْفَلّاحُ الْعَجوزُ فَرِحاً: «ما أَسْرَعَ إثمار هذه الشّجَرة»! فَأَعْجَبَ أَنوشِروانَ کَلامُهُ و أَمَرَ مَرَّةً ثانيَةً أَنْ يُعْطی لَهُ أَلْفَ دينارٍ آخَرَ. روزی خسرو انوشيروان برزگر پيری را ديد که نهال گردویی را می کاشت. شگفت زده شد و گفت:ای کشاورز، آیا امید داری که زندگی کنی تا از بارش بخوری؟ ای کشاورز آیا نمی دانی که معمولا [درخت گردو] بار نمی دهد مگر پس از ده سال!؟ ( تنها پس از ده سال بار می دهد.) پيرمرد گفت: دیگران درختانی کاشتند و ما از میوه‌های آنها خوردیم. ما نیز درختانی می کاریم تا دیگران از میوه‌های آنها بخورند. انوشیروان گفت: آفرین ای پیرمرد و فرمود تا به کشاورز هزار دینار داده شود. کشاورز پیر با خوشحالى گفت: میوه دادن این درخت چه شتابان است! سخنِ او انوشيروان را به شگفتى آورد (انوشيروان از سخن او خوشش آمد) و دوباره فرمود تا به کشاورز هزار دینار دیگر داده شود. ما مِن رَجُلٍ يَغْرِسُ غَرْساً إلّا كَتَبَ اللهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ قَدْرَ ما يَخْرُجُ مِنْ ثمرِ ذلِكَ الْغَرْسِ . هيچ مردى نيست كه نهالی بنشاند[بکارد]، مگر اين كه خداوند به اندازه ميوه اى كه آن درخت مى دهد برايش اجر بنويسد . (رَسولُ اللهِ) نگهدار أبَقِ آزاد كرد ماندن دفاع كرد كاشت ميوه دادن گرامی داشتن أعْتقَ لْقامَة دافَعَ غَرَسَ اَلْثْمار الَعزاز آزرده شد شير خوارگی نهال ميوه داد گرامی داشت انِزْعَجَ اَلرَّضاعَة اَلْفَسيلَة أثْمرَ أَكْرَمَ المعجم گردو پيرمرد ،پيرزن جوان كم سال اَلجْوْز اَلعْجوز اَليْافعِ ۱- ما قالَتِ الشَّيماءُ لِلمُسلمينَ حينَ وَقَعَت فِي الأَسْر؟ 2- کَم ديناراً أمَرَ أنوشِروانُ أن يُعطَي لِلفَلّاحِ؟ قالَتْ لَهُم: إنّي لَأُختُ النَّبيِّ مِنَ الرَّضاعَةِ. أَمَرَ أَنْ يُعْطی لِلْفَلّاح أَلْفَ دينارٍ. 3- مِن أيِّ شَيءٍ انزَعَجَ رسولُ اللهِ (ص)؟ انزَعَجَ رَسولُ اللهِ حینَما رأی لم یُقبّل الرّجلُ إلّا إبنه. أجِب عَنِ الأسئلَةِ التّاليَةِ مُستَعيناً بِالنَّصِّ . (با کمک متن به پرسش های زیر پاسخ بده.)

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود طرح درس دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید