پاورپوینت درس هفدهم هدیه های آسمان پایه سوم دبستان خواب شيرين (pptx) 22 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 22 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
درس
هفدهم هدیه
های
آسمان
پایه
سوم
دبستان
خواب
شيرين
به تنه ی درختی تکيه زد.
با خود گفت: اندکی اينجا استراحت می کنم و سريع به راه می افتم.
عجله داشت. امام صادق عليه السّلام او را به دنبال کار مهمّی فرستاده بود.
نفس عميقی کشيد. به ياد روزهای تلخ گذشته افتاد
.
روزهايی که ناچار بود به ديگران التماس کند تا کاری به او بدهند و با مزد آن غذايی تهيّه کند. غذايی برای خود و برای مادر بيمار و خواهر کوچکش
.
به ياد روزی افتادکه تا شب پولی به دست نياورده بود. گرسنه و خسته در کوچه نشسته بود و گريه می کرد که ناگهان دست مهربان مردی را روی شانه ی خود احساس کرد.
آن مرد، امام صادق عليه السّلام بود
.
امام از او خواست هر روز پيش او بيايد تا هم به او کار دهد و هم به او خواندن و نوشتن بياموزد.
حالا چند ماه از آن روز گذشته است. از آن روز ديگر
هيچ وقت
او و خانواده اش گرسنه نمانده
اند. در
همين فکرها بود که آرام در زير سايه ی درخت خوابش برد.
ساعتی گذشت و او همچنان خواب بود.
ظهر بود و آفتاب به صورتش می تابيد. دانه های درشت عرق، از پيشانی اش بر زمين می
چکيد. ناگهان
احساس کرد نسيم خنکی به صورتش می وزد. فکر کرد شايد ابرها جلوی خورشيد را گرفته اند.
حالا راحت تر می توانست بخوابد! نه آفتابی بود و نه گرمايی!
مدّتی گذشت.
چشمانش را باز کرد.
اوّل فکر کرد خواب می بیند؛ امّا نه!
امام بالای سرش ایستاده بود!
باورش نمی شد! نسیمی در کار نبود!
این امام صادق علیه السّلام بود که در این مدّت او را باد می زد.
امام در برابر خورشید ایستاده بود تا آفتاب به او نتابد. عرق از سر و
صورت امام جاری شده بود
.
آه! کار امام را فراموش کرده بود!
نمی دانست چه بگوید!
آقای من، مرا....
امام نشست. دستی بر سر او کشید و گفت: «دیر کردی. نگرانت شدم و
به دنبالت آمدم
امام جعفر صادق علیه السّلام، ششمین امام ما و فرزند
امام محمّد
باقر علیه السّلام است؛ آن حضرت در مدینه زندگی
می کرد. لباس
ساده و تمیز
می پوشید
و به نیازمندان کمک
می کرد
.
او نیز
مانند پدرش، هم هی مردم را به
علم آموزی
تشویق
می کرد و خود
، شاگردان زیادی را تربیت کرد که بعضی از آنان،
دانشمندان بزرگ
زمان خود شدند. امام جعفر صادق علیه السّلام همیشه
با ستمکاران
مبارزه
می کرد
. سرانجام ایشان نیز به دست
حاکم ستمگر
زمان خود به شهادت رسید و در قبرستان بقیع، در
کنار پدر
و پدر بزرگش به خاک سپرده شد.
بدانیم
چرا نام این داستان خواب شیرین گذاشته اند؟
چون آن شخص نیازمند با کمک امام صادق مشکلات زندگی اش بر طرف شده بود و با خیال راحت به خواب رفته بود.
آن جوان امام را خیلی دوست داشت؛ زیرا…
.
به او کار داده بود و هم خواندن و نوشتن آموخته بود.