لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن PowerPoint (..pptx) :
درس پنجم: شتربان با ایمان هدیه های آسمانی کلاس ششم نامش صفوان بود و کارش کرایه دادن شتر به مسافران. از یاران امام کاظم (علیه السّلام) بود و در عصر هارون عبّاسی می زیست؛ همان خلیفه ای که مثل همه ی خلفای عبّاسی به ستمگری و کینه توزی و زراندوزی عادت کرده بود! آن سال، هارون می خواست با درباریانش به سفر حج برود. او می خواست با سفر حج، فریب کارانه، خود را فردی دین دار، نشان دهد. هارون به یکی از مامورانش گفت:«تعداد ما زیاد است و شترانمان کم. برو و چند شتر از صفوان کرایه کن». مامور هارون نزد صفوان آمد و درخواست خلیفه را گفت. صفوان لحظه ای با خود اندیشید. از سویی هارون از دشمنان مولایش امام کاظم (علیه السّلام) بود و از سوی دیگر از این معامله ی پرسود نیز نمی توانست بگذرد؛ زیر ا هارون شتران زیادی می خواست؛ آن هم برای چند ماه. صفوان با خود گفت:«چه عیبی دارد؟ هارون شتران را برای سفر حج می خواهد و حج هم عبادتی ارزشمند است و از این راه به سود زیادی هم خواهم رسید!» چند روز بعد خدمت امام کاظم (علیه السّلام) رسید. امام به او فرمود:«صفوان! کار پسندیده ای نکردی!» صفوان شگفت زده شد. کدام کار؟! - کرایه دادن شتران به هارون. - من شتران را برای سفر حج کرایه داده ام و هارون آنها را برای زیارت خانه ی خدا می خواهد نه برای تفریح و شکار! - آیا دوست نداری هارون تا زمان پرداخت کرایه زنده بماند؟ - آری آری! دوست دارم زنده بماند تا بر گردد و کرایه ام را بپردازد. امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «هر کس زنده ماندن ستمگران را دوست بدارد از آنان است و در آتش دوزخ جای خواهد داشت.» صفوان از این هشدار مهم به خود آمد و سر به زیر افکند. برای نجات از ننگِ یاری کردن ستمگر، همه ی شترانش را فروخت و به هارون کرایه نداد.
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن PowerPoint (..pptx) :
درس پنجم: شتربان با ایمان هدیه های آسمانی کلاس ششم نامش صفوان بود و کارش کرایه دادن شتر به مسافران. از یاران امام کاظم (علیه السّلام) بود و در عصر هارون عبّاسی می زیست؛ همان خلیفه ای که مثل همه ی خلفای عبّاسی به ستمگری و کینه توزی و زراندوزی عادت کرده بود! آن سال، هارون می خواست با درباریانش به سفر حج برود. او می خواست با سفر حج، فریب کارانه، خود را فردی دین دار، نشان دهد. هارون به یکی از مامورانش گفت:«تعداد ما زیاد است و شترانمان کم. برو و چند شتر از صفوان کرایه کن». مامور هارون نزد صفوان آمد و درخواست خلیفه را گفت. صفوان لحظه ای با خود اندیشید. از سویی هارون از دشمنان مولایش امام کاظم (علیه السّلام) بود و از سوی دیگر از این معامله ی پرسود نیز نمی توانست بگذرد؛ زیر ا هارون شتران زیادی می خواست؛ آن هم برای چند ماه. صفوان با خود گفت:«چه عیبی دارد؟ هارون شتران را برای سفر حج می خواهد و حج هم عبادتی ارزشمند است و از این راه به سود زیادی هم خواهم رسید!» چند روز بعد خدمت امام کاظم (علیه السّلام) رسید. امام به او فرمود:«صفوان! کار پسندیده ای نکردی!» صفوان شگفت زده شد. کدام کار؟! - کرایه دادن شتران به هارون. - من شتران را برای سفر حج کرایه داده ام و هارون آنها را برای زیارت خانه ی خدا می خواهد نه برای تفریح و شکار! - آیا دوست نداری هارون تا زمان پرداخت کرایه زنده بماند؟ - آری آری! دوست دارم زنده بماند تا بر گردد و کرایه ام را بپردازد. امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «هر کس زنده ماندن ستمگران را دوست بدارد از آنان است و در آتش دوزخ جای خواهد داشت.» صفوان از این هشدار مهم به خود آمد و سر به زیر افکند. برای نجات از ننگِ یاری کردن ستمگر، همه ی شترانش را فروخت و به هارون کرایه نداد.
فرمت فایل پاورپوینت می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد